Perdic | discharge recorder | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (7663 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	discharge recorder U	تخلیه نگار

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	recorder U	قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
	recorder U	بایگان
	recorder U	ضبط کننده
	recorder U	نگارنده صدانگار
	recorder U	ثبات
	recorder U	ضبات
	course recorder U	دستگاه ثبات مسیر
	course recorder U	دستگاه ثبت کننده مسیر حرکت
	course recorder U	راه نگار
	recorder U	دستگاه ضبط
	recorder U	سنجه ثبت کننده
	recorder U	ثبت کننده
	recorder U	وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی
	recorder U	ثبات نگارنده
	recorder U	رئیس دادگاه محلی
	recorder U	اماربردار
	recorder U	دستگاه ضبط صوت
	x y recorder U	دستگاه ثبات ایکس- ایگرگ
	com recorder U	recorder microfilm computeroutput
	flight recorder U	جعبهسیاههواپیما
	integrating recorder U	ثبات انتگرالی
	impluse recorder U	کنتور ثبات ضربه جریان
	film recorder U	ضباط فیلم
	film recorder U	فیلم نگار
	frequency recorder U	ثبات فرکانس
	frequency recorder U	ضباط فرکانس
	tape recorder U	ضبط صوت دستگاه ضبط صوت
	tape recorder U	نوار ضبط کن
	cassette recorder U	دستگاه ضبط کاست
	video recorder U	دستگاهضبطتصویر
	facsimile recorder U	دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
	code recorder U	رمزنگار
	videocassette recorder U	ضبطویدئوکاست
	magnetic recorder U	دستگاه ضبط صوت مغناطیسی
	data recorder U	ضباط داده ها
	data recorder U	داده نگار
	torsion recorder U	ضباط پیچش
	rainfall recorder U	باران نگار
	Sound Recorder U	امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
	mileage recorder U	کیلومتر شمار
	sunshine recorder U	افتاب سنج
	sloping recorder U	خودنگار شیبدار
	cumulative recorder U	تراکم نگار
	tactical range recorder U	رادارصوتی تاکتیکی
	strip chart recorder U	ثبات نوار کاغذی
	video cassette recorder U	ضبطنوارویدئویی
	telephone traffic recorder U	ثبات ترافیک
	light beam recorder U	ثبات شعاع نور
	rain gauge recorder	اندازه بارش ثبت شده
	water level recorder U	تراز نگار اب
	multi color recorder U	نگارنده چند رنگ
	magnetic sound recorder U	دستگاه ضبط صوت مغناطیسی
	magnetic tape recorder U	دستگاه ضبط صوت مغناطیسی
	tactical range recorder U	سونار تاکتیکی ناو
	color trace recorder U	رسام رنگی
	computer output microfilm recorder U	دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
	automatic water level recorder U	تراز اب نگار خودکار
	portable CD radio cassette recorder U	جایگاهCD
	magnetic tape cassette recorder U	ضبط کننده کاست نوارمغناطیسی
	portable CD radio cassette recorder U	ضبطورادیو
	discharge U	اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
	discharge U	مرخص کردن پس دادن
	discharge U	مفاصا تصفیه
	discharge U	پرداخت
	discharge U	رفع اتهام
	discharge U	تخلیه بار
	discharge U	منفصل یااخراج کردن
	discharge U	بده
	discharge U	ادا کردن دین بری الذمه کردن
	discharge U	انفصال ترشح
	discharge U	مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
	discharge U	تبرئه
	discharge U	ازاد کردن
	discharge U	گذر حجمی در واحگ زمان
	discharge U	خارج کردن
	discharge U	اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
	discharge U	دبی
	discharge U	شلیک عصبی تخلیه
	discharge U	برون ریزی
	discharge U	تخلیه الکتریکی
	discharge U	دشارژ
	discharge U	اخراج تخلیه الکتریکی
	discharge U	تخلیه
	discharge U	خالی کردن باتری
	discharge U	خالی کردن گلوله
	discharge U	خالی کردن
	discharge U	مرخص کردن
	discharge U	ابراء
	discharge U	درکردن
	discharge U	تادیه
	discharge U	تادیه کردن
	discharge U	ترشح کردن
	discharge U	اداء کردن
	mutual discharge U	مبارات
	neural discharge U	تخلیه عصبی
	general discharge U	خاتمه خدمت
	glow discharge U	تخلیه تابناک
	implusive discharge U	تخلیه غیر متناوب
	general discharge U	ترخیص عمومی از خدمت سربازی
	rain discharge U	حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
	impulse discharge U	تخلیه ضربهای
	honorable discharge U	ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
	lightning discharge U	تخلیه اتمسفری
	internal discharge U	تخلیه جزیی داخلی
	internal discharge U	تخلیه داخلی
	honorable discharge U	ترخیص محترمانه
	glow discharge U	تخلیه تابنده
	main discharge U	تخلیه اصلی
	order of discharge U	حکم تصفیه
	To dismiss (discharge) someone. U	کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
	non self maintained discharge U	تخلیه وابسته
	discharge bay U	صفحهشارژنشده
	discharge pipe U	لولهتخلیه
	discharge system U	سیستمتخلیه
	discharge tube U	مجرایتخلیه
	discharge tube U	لامپ تخلیه الکتریکی [فیزیک]
	deep discharge U	تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
	utilizable discharge U	بده مفید
	undesireable discharge U	اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
	to discharge of an obligation U	از دینی مبرا کردن
	order of discharge U	حکم برائت ذمه
	oscillating discharge U	تخلیه مواج
	undulatory discharge U	تخلیه مواج
	point discharge U	تخلیه نقطهای
	request for discharge U	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
	residual discharge U	تخلیه مانده
	second townsend discharge U	تخلیه دوم تاونزند
	self maintained discharge U	تخلیه ناوابسته
	spontaneous discharge U	شلیک خودانگیخته
	surging discharge U	تخلیه نوشی
	to discharge a guarantee U	ضمانتی را ازاد کردن
	to discharge goods U	کالا را تخلیه کردن
	total discharge U	تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
	conditional discharge U	ازادی مشروط
	discharge hydrograph U	منحنی بده
	charge and discharge U	محل بارگیری و باراندازی
	discharge nozzle U	فواره تخلیه
	discharge of affect U	برون ریزی هیجانی
	discharge of an obligation U	سقوط تعهد
	discharge of chips U	تخلیه براده ها
	discharge of contract U	انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
	discharge of solids U	بده جامد
	sediment discharge U	بده جامد
	discharge opening U	راهگاه تخلیه
	discharge opening U	مجرای تخلیه
	discharge pressure U	فشار تخلیه
	discharge resistance U	مقاومت تخلیه
	discharge cock U	شیر تخلیه
	discharge spout U	ناودانه ی تخلیه
	discharge head U	سر لوله
	discharge head U	ارتفاع تخلیه
	discharge gate U	دریچه تخلیه
	corollary discharge U	تخلیه تبعی
	corona discharge U	تخلیه الکتریکی
	corona discharge U	تخلیه کورونا
	corona discharge U	تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
	coefficient of discharge U	ضریب تخلیه
	coefficient of discharge U	ضریب جریان
	discharge capacity U	فرفیت تخلیه بار
	discharge capacity U	فرفیت تخلیه بارانداز
	discharge chute U	سرسره تخلیه
	discharge conveyor U	نوار تخلیه
	discharge currect U	جریان تخلیه
	discharge currect U	جریان دشارژ
	discharge curve U	منحنی بدههای اندازه گیری شده
	discharge end U	سمت تخلیه
	discharge end U	محل تخلیه
	discharge valve U	سوپاپ دود
	discharge valve U	سوپاپ تخلیه
	electrical discharge U	تخلیه برقی
	electric discharge U	تخلیه الکتریکی
	electron discharge U	تخلیه الکترونها
	electrostatic discharge U	تخلیه الکتروستاتیکی
	first townsend discharge U	تخلیه اول تاونزند
	flaming discharge U	تخلیه مشتعل
	flood discharge U	بده طغیان
	average discharge U	بده میانگین
	average available discharge U	بده متوسط مفید
	average available discharge U	بده میانگینی دسترس
	flood discharge U	بده فزون ابی بده سیل
	anuual discharge U	بده سالانه
	absolute discharge	آزادی مطلق
	average discharge U	بده متوسط
	disruptive discharge U	تخلیه جرقهای
	discharge without honor U	اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
	dishonorable discharge U	اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
	brush discharge U	تخلیه جارویی
	discharge voltage U	ولتاژ تخلیه
	discharge velocity U	سرعت تخلیه
	discharge voltage U	ولتاژ دشارژ
	compressor discharge pressure U	فشار در قسمت خروجی کمپرسور
	To dismiss(sack,discharge)someone. U	کسی را جواب کردن
	charge and discharge statements U	حساب انحصار وراثت
	capacitor discharge ignition U	سیستم احتراق با انرژی زیاد
	abnormal glow discharge U	تخلیه تابناک نامتعارف
	discharge rate [of a pump] U	مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
	discharge rate [of a pump] U	مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
	discharge rate [of a pump] U	مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
	After his discharge from the army, he came to Tehran .	پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
	charge and discharge statements U	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث